«محمدسعید شریفیان» برای اهالی موسیقی نامی بزرگ و آشناست؛ آهنگساز، رهبر ارکستر و مدرس دانشگاهی که نگاههایی دقیق و پیشرو به مسائل هنر موسیقی دارد. او فارغالتحصیلی کالج موسیقی لیدز، فوقدیپلم موسیقی (از دانشگاه هادرزفیلد)، فوقدیپلم هنرهای تجسمی (از دانشگاه لندن) است و دیپلم نوازندگی فلوت و دیپلمهای هارمونی و کنترپوآن را از کالج سلطنتی موسیقی لندن و لیسانس و فوقلیسانس از انستیتوی موسیقی کلچستر و دکترای فیزیک صوت و موسیقی الکتروآکوستیک را از دانشگاه پادوآی ایتالیا دریافت کرده است.
او در عین حال تا امروز، قریب صد اثر منتشر کرده که هر کدام از دیگری متفاوت است. گاهی موسیقی ارکسترال، کرال و مجلسی نوشته و گاهی موسیقی الکتروآکوستیک و معدودی موسیقی فیلم که از جملهی آنها میتوان به «آرش کمانگیر»، پوئمسمفونی روی اشعار سعدی (با اجرای ارکستر سمفونیک نیویورک و کر متروپولیتن)، سمفونی «سرداران»، سمفونی «اروند»، مجموعه آوازی روی اشعار میروسلاو هولوپ و غیره اشاره کرد. او سالها خارج از ایران تحصیل کرد، اما به وطن بازگشت و ترجیح داد همین جا فعالیت هنری خود را پی بگیرد. با او درباره وضع کنونی دانشگاههای موسیقی و از همه مهم تر مهاجرت که دغدغه ذهنی بسیاری از جوانان ایرانی است صحبت کردیم.
همیشه گفته میشود آهنگسازان جوان آثار شاخصی ارائه نکردهاند و در عرصه موسیقی موفق نیستند. هر کس هم انگشت اتهام را به سمتی میگیرد، یکی دانشگاه را مقصر میداند و دیگری جوانان را. با این حساب شما هم معتقدید دانشگاهها متهم اصلی این ماجرا هستند؟
اگر من رئیسجمهور بودم بحث آموزش را به طور کلی به موازات توسعه اقتصادی میگذاشتم. چون آموزش است که گذشته، حال و آینده را در بر میگیرد و همه مسائل ما به طور کلی از آموزش بیرون میآید، این آموزش است که فرهنگسازی میکند و همه چیز را سمت و سو داده و جریان سازی میکند. اغلب ایرادهای مدیریتی کشور هم ریشه در ضعف آموزش دارد، اما متاسفانه در این عرصه کاری که باید انجام نمیشود. من بارها گفته ام باید با وزارت ارشاد و وزارت علوم صحبت کرده و لااقل نسبت به هنرستانها و دانشگاههای هنر برخورد دیگری داشته باشیم مثلا درباره هنرستانها ارشاد موضوع را پاس میدهد به آموزش و پرورش و آموزش و پرورش هم پاس میدهد به ارشاد. چند سال پیش به مسئولان میگفتم هنرجویان موسیقی که تحصیل میکنند چند سال دیگر از شما کار میخواهند، ارکستر میخواهند، نشاط و حرکت میخواهند، اما این حرفها جدی گرفته نشد و نمیشود. ما مدام میشنویم میگویند در این زمینه فرهنگسازی شود. خب ریشه همین فرهنگسازی هم میرود در آموزش. هر بحثی که داشته باشیم وارد آموزش خواهد شد. از مهدکودکها تا دانشگاهها، علمیکاربردیها و…
من ایران را دوست دارم و هر وقت از اینجا دور شوم دلتنگ خواهم بود. اما این را هم بگویم که من خودم به کسانی که با من درباره مهاجرت صحبت میکنند اغلب توصیه میکنم نروید. در ایران بخصوص نسل جوان برای خود فضایی از غرب ساختهاند که اصلا واقعیت ندارد. غرب آن چیزی که اغلب جوانها فکر میکنند، نیست. من سالهای 70 و 80 میلادی آنجا بودم و به نظرم بهترین دوره غرب بود. اکنون آنجا هم تغییر کرده و سرعت تغییرش هم بسیار بالا بوده است. آنقدر مهاجرتها بوده از آفریقا و بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی و…. این مهاجرتهای وسیع فشارهای زیادی به زیرساختهای این جوامع وارد کرده به طوری که شرایط را در مقایسه با قبل بسیار سختتر کرده است. بعد هم ایران کشوری است ثروتمند، زیبا با آب و هوای خوب که برکات زیادی دارد، خیلی چیزها در اینجا هست که فقط کسانی قدرش را میدانند که خارج از ایران زندگی کرده باشند. اگر ایران را با یک کشور دیگر مقایسه کنید، میبینید با دو دنیای متفاوت روبه رو هستید پس اساسا مقایسه غلط است. آنجا چیزهایی عادی است که در ایران برای مردم مساله است و برعکس. بنابراین نوع مسائل متفاوت است و با نگاه عمومی از غرب متفاوت است. به هر حال من ایران را دوست دارم و برایم حکم مادر را همیشه داشته و دارد. به نظر من در کار فرهنگی درست این است که مادر الهام بخش فعالیت هایمان باشد.
عمده مهاجرتهایی که در عرصه آموزش موسیقی انجام میشود، سفر به اتریش است. آیا این کشور آنقدر که در ایران تصور میشود توان موسیقایی دارد؟
به نظر من اتریش جای خوبی برای موسیقی نیست. قبل از پیروزی انقلاب تبلیغات وسیعی برای آموزش موسیقی در اتریش در کشورمان انجام شده است و هنوز هم همه فکر میکنند اتریش مهد موسیقی است. در حالی که در خود اروپا اتریش را به عنوان پایگاه خاصی برای آموزش موسیقی به حساب نمیآورند. اتریش با این تبلیغات بسیاری از جوانها را به سمت خود میکشد. انواع کالجهای خصوصی راه اندازی شده که سطح بالایی ندارد و وعده و وعیدهایی به جوانان میدهند که احساس میکنم اغلب آنها بیشتر بحث مالی داشته و خبر چندانی از آموزش سطح بالای موسیقی نیست. اکنون کافی است که بگویید دوست دارید موسیقی بخوانید تا سریع شما را به مدرسهای هدایت کنند. تصور کنید یک مدرسه در سطح علمیـکاربردی دور و بر وین راه انداخته باشند و شما را ببرند موسیقی بخوانید. واقعا در همین حد است اما اغلب مردم در ایران این موضوع را نمیدانند. برای مثال ارمنستان جای دیگری است که حتی دیگر مدرکش را در ایران هم قبول ندارند و حالا منوط به گذراندن امتحان است.
نمیگویم رفتن بد است اما باید هدفمند و بسیار گزینشی و دقیق بود. این همه آدم از همه کشورها مهاجرت کردهاند. اگر از آنها بپرسید چرا آمدهاند دلیل خاصی ندارند. یکی از دوستان میخواهد از ایران برود. از او پرسیدم که میخواهی بروی آنجا چه کار؟ پاسخ میدهد بروم خودم را پیدا کنم. میگویم اگر میخواستی خودت را پیدا کنی شاید همین جا پیدا میکردی. بعد میگوید بروم آن طرف رستوران بزنم. میگویم آیا اینجا که بیشترین تفریح ما ایرانیان خوردن است و خانواده هم که حمایتت میکنند موفقتر نخواهی بود؟ شرایط امروز دنیا خیلی خاص است و بحث مالی خیلی اهمیت دارد.