فرشید ادهمی که پیش تر در زمینه ی آهنگسازی و نوازندگی در قطعاتی مثل ثانیه،روز سرد و جاذبه و…خوش درخشیده، این روز ها در عرصه ی خوانندگی نیز فعالیت خود را به صورت حرفه ای آغاز کرده است.
«با هم دوستیم» قطعه ای از فرشید ادهمی که به تازگی با ترانه عاطفه حبیبی منتشر شده و واکنش های مثبت و منفی زیادی را با خود به همراه آورده است.
اگر بخواهیم واقع بینانه به این قطعه نگاه کنیم، این ترانه بی تردید ترانه ای است در فضای ترانه های امروز موسیقیِ ایران. گاه ترانه خوش شانسی می آورد و به واسطه قوت خود کاری موفق و یا به قول امروزی ها هیت میشود. یا به واسطه تنظیم، ملودی و یا برند و نام خواننده نجات می یابد.گاهی هم موفقیت چندانی نصیبش نشده و به دست فراموشی سپرده می شود.
بدون در نظر گرفتن این موضوع، مساله اصلی به تکرار رسیدن ترانه ها و حرفی برای گفتن نداشتن آن ها است. شاعرانی که دایره واژگانی محدود و ساده را انتخاب می کنند . این، فضا و جریان موسیقی ایران را خواه ناخواه رو به ضعیف شدن پیش می برد به طوری که دیگر خبری از آثاری مثل «باور نکن»و «امپراطور» و یا آلبومی مثل «عاشقانه ها» نیست. اکثر خواننده ها، حتی آن هایی که کارهای شان ترانه محور بوده است.به پخش کار های بازاری یا به اصطلاح «توو ماشینی» روی آورده اند.
عاطفه حبیبی ترانه سرایی است که گرچه اصول قافیه، وزن، آرایه و دیگر قواعد ادبی را میداند اما استفاده چندانی از این عناصر زیبایی شناسی و خلاقیت کمتر از او دیده می شود. او با دایره واژگانی خود سعی در خلق تصاویر بکر دار.
اما متأسفانه در اکثر کار های او به ساده نویسی و در نهایت تکرار بر می خوریم. در عین حال این موضوع غیر قابل انکار است که حبیبی در بین ترانه سرایان حال حاضر مارکت موسیقی، هوش خوبی برای نوشتن روی ملودی و هنر تلفیق اثر موسیقیایی با کلمات خود را دارد. روی ملودی نویسی کارآسانی نیست. اما این باعث محدودیت برای ترانه سرا نمی شود.پس نمی توان آن را توجیهی برای یک کار ضعیف دانست.
ترانه «باهم دوستیم» در مواجهه با مخاطب آگاه ترانه، خیلی موفق ظاهر نشده است. در این اثر ساده نویسی هیچ کمکی به قوت کار نکرده که هیچ،کار را تبدیل به همان به اصطلاح کار های ساده ماشینی غیر ماندگار کرده است . چیزی به مخاطب و ترانه این روزها اضافه نمی کند.
ترانه منسجم و یک پارچه جلو میرود و ارتباط های افقی و عمودی را بهم نمی زند.اما قوافی کاملا قابل حدس و شنیده شده هستند. برای مثال آرومه و معلومه. اما با این حال کوتاه بودن مصاریع و زود رسیدن به قافیه به گوش خوش می نشیند.
اگر کمی دقیق تر به متن کار نگاه کنیم و از جابجایی ارکان چشم پوشی کنیم، چیزی که به چشم می آید حشو است. مثلاً: (من)قول میدم یا (من)چجوری طاقت بیارم عشق من بی تو. که اگر “من” را حذف کنیم هیچ خللی در کار وارد نمی شود و فقط برای پر کردن ملودی آمده اند. در مطلع کار ترانه سرا با یک تشبیه دم دستی شروع می کند و بعد می گوید: «با تو حسم روی ابراست» که در معنی و تألیف سردرگم است.
در ادامه میشنویم:«توی گوشم میگی من دلم (باته)» که کلمه ی باهات خود کوتاه شده و تغییر یافته ی «با تو» می باشد و نباید دوباره کوتاه شود که باز هم به ضرورت ملودی صورت گرفته است. و این اشتباه در ورس دو هم با آوردن کلمه ی (بام) به همین منوال تکرار شده است.
به کُرِس می رسیم می شنویم: «خیلی خوشحالم با هم دوستیم». این مصراع در عین جدید و جسورانه بودن عاری از هرگونه تصویری است که لذت ادبی را انتقال دهد، اما توسط تیم تولید کننده برای ترجیع بند انتخاب شده است . تأثیر منفی غیر قابل انکاری در زیبایی شناسی کار دارد. گرچه برای مخاطبانی با محدوده سنی نوجوان، این مصراع کاملاً دلچسب و قابل قبول است. اما این اثر بیشترین ضربه را از همین مصراع خورده است.
در ورس دو به مصراعی برمی خوریم که میگوید:«من شرط بستم این آخریشه/ قلب تو سهم هیشکی غیر من نمیشه» اما مرجع ضمیر «این» نامشخص است و کژتابی دارد. در این مصراع معلوم نیست دقیقا آخر چه چیزی مد نظر شاعر است. باز هم لزوم پر کردن ملودی سبب آوردن کلمات بی کاربرد شده است.
ترانه سرا در پایان بندی هم در مجموع موفق عمل نکرده است. در کل حتی نسبت به کار های خود حبیبی مثل «دل دیوونه» که حاصل همکاری موفق او با ادهمی است، با کار ضعیف تری رو به رو هستیم.
میتوان گفت «باهم دوستیم» یک اثر نیمه موفق در جذب مخاطب عام و نوجوان و تا حدودی غیراستاندارد در تألیف است که کفه ترازو از بابت تلفیق و موسیقی نسبت به تصاویر، خلاقیت و عناصر ادبی، سنگینی میکند. موسیقی کشور باید این روزها علاوه بر اینکه در مسیر بهتر کردن حال مردم پیش برود باید به ارتقاء سطح شنیداری مخاطبان نیز بیاندیشید.