موسیقی پارس- سام شرف زاده: دومین همایش شعر و موسیقی به همت کانون ادبی زمستان در فرهنگسرای اندیشه در شرایطی برگزار شد که مخاطبین هنر از ساعت ها پیش از برنامه در اطراف فرهنگسرا تجمع کرده بودند. این همایش مثل تمام جلسات کانون ادبی زمستان با استقبال کم نظیری رو به رو شده بود که حاشیه های خاص خودش را در پی داشت و نگارنده قصد دارد آنچه از دید مخاطبین، اهالی هنر و اصحاب رسانه پنهان مانده را به انتشار برساند تا فضای خاکستری هنر کشور با نفس سودجویان که در مخاطبین، اهالی هنر و اصحاب رسانه جا دارند دور بماند. ناگفته نماند هر کس که اسمش در این گزارش نوشته شده یا به آن اشاره شده است حق دارد جوابیه خود را به دست ما برساند و از خود دفاع کند و ما در انتشار آن کوتاهی نمی کنیم.
مخاطب بی جا !!
شک نداشته باشید بیش از هزار نفر پشت درهای بسته فرهنگسرا مانده بودند و خیلی ها زیر فشار عکس سلفی می گرفتند! شک نداشته باشید خیلی ها به قصد عکس سلفی گرفتن به این همایش آمده بودند و برایشان فرقی نداشت روی چمن بنشینند یا روی صندلی های سالن فرهنگسرا و مهم سلفی است. شک نکنید قرار دادن پانزده ثانیه فیلم در اینستاگرام، از اجرای رستاک حلاج باشد یا بزرگان موسیقی کشور، اصلا فرقی نداشت برایشان! این ها همان مردمی هستند که اگر بپرسید تاثیر تحریم ها بر اقتصاد کشور چیست می گویند در زمان محمود احمدی نژاد وضعیت بهتری داشتیم و اصلا تحریم چیست؟ آن دسته از مخاطبین حرفه ای ادبیات و موسیقی هم که متاسفانه میان این نوجوانان گیر کرده و در آرزوی باز شدن درهای فرهنگسرا بودند تا شاید پله ای، یک وجب جایی یا دسته صندلی پیدا شود و خلاصه برنامه را ببینند.
ورود به سالن؛ بیا لب وا کنیم هم غصه من
آن ها که به سالن آمده بودند به شکلی از ورودی به سمت صندلی ها می رفتند که گویی در لانه مورچه ها آب جریان پیدا کرده و همه به دنبال سرپناه می گردند. مسئولین کنترل سالن به شکل خفیفی التماس می کردند که سر جای خود بنشینید و اگر جا ندارید صبر کنید آن ها که جا دارند بنشینند و شما جاهای خالی را پُر کنید. اما گوش شنوا کم بود. آنچه از همین لحظات تا انتهای جلسه ادامه داشت صدای زمزمه، همهمه و قهقهه های ملت همیشه در صحنه بود. از حجم خروش مردم برای یافتن صندلی خالی کم شده بود و همان طور که پیش بینی می کردم، بعضی به دسته صندلی برای نشستن راضی بودند. پشت به صحنه و مقابل ردیف یک ایستاده و مشغول عکاسی از مهمان ها بودم تا یک نفر تمرکزم را به هم زد و گفت :” آقا میشه از من و آقای رهنما یه عکس بگیرید؟” . مات و مبهوت از صفی که برای گرفتن عکس های یادگاری تشکیل شده بود عکس یادگاری را گرفتم و این شروعی بود برای گرفتن دیگر عکس های یادگاری مردم همیشه در صحنه با خواننده هایی که دوست دارند و من با غمی که رفته رفته داشت به بغض تبدیل می شد به علیرضا کهن دیری و داریوش تقی پور نگاه می کردم و به یک سوال کننده جواب مثبت می دادم که پرسیده بود:” آقای امیرعباس گلاب امروز میاد ؟؟”
آقا بچه ها موندن پشتِ در چه کنیم؟
تلفن همراه زنگ خورد و دوستِ همکار از پشت در ماندنِ مهمان ها خبر داد. پیش خودم گفتم این آقایان را باید از یک ورودی مجزا وارد سالن می کردند. حالا چه کسی پاسخ گوی این مسئله است که یک نفر ناخواسته پا روی کفش فلان خواننده یا ترانه سرا گذاشته است! ما باید به دو چیز توجه کنیم. بیشتر هنرمندان ما با هواداران خود به شدت فاصله دارند و نمی خواهند این فاصله کم شود. بحث در این خصوص را به یادداشتی موکول می کنم که منتشر نمی کنم تا روزی که اول اهالی هنر موسیقی و دوم هوادارانشان، نشان بدهند ظرفیت شنیدن یک سری حرف ها را داند. بگذارید وارد قسمت بعدی بشویم. رفته رفته مهمان های بیشتری وارد سالن شدند و جلسه حدودا یک ساعتی دیرتر از وقت مقرر برگزار شد.
شروع شعرخوانی و کم توجهی حاضرین در سالن/ ردیف یک نشین ها برای تلگرام وقت می گذاشتند!
همین که می توان این تعداد از شاعران و ترانه سراها را در کنار هم زیر یک سقف دید جای شکر دارد. من به عنوان یک روزنامه نگار، کمتر دیده ام شاعران و ترانه سرایان از هم تعریف کنند یا حقیقت را در خصوص دیگر همکار بگوید. یک نشان مثبت به سجاد عزیزی تعلق می گیرد برای تلاشی که در راه بهبود روابط انجام داده. خواسته یا ناخواسته این کار را کرده است. محمد علی بهمنی، امیر ارجینی، عبدالجبار کاکایی، سابیر هاکا نیز در بین هنرمندانی بودند که به شعرخوانی پرداختند و نکته قابل توجه این است که بیشتر ردیف یک نشین ها وقت زیادی را صرف استفاده از تلفن همراه خود کردند. از پاسخ دادن به اکثر تماس ها گرفته تا سرکِشی به شبکه های اجتماعی. مردم مشتاق که از ساعت ها قبل اطراف فرهنگسرا بودند هم مشغول سلفی گرفتن و صحبت بودند. سخت است باور کنیم این ها ستون های موسیقی اند اما به راحتی می توان باور کرد چرا مخاطبین این گونه اند. آینه همین ستون ها هستند دیگر!
اجرای خوب محمدرضا مقدم/از علیرضا کهن دیری تقدیر شد
در اولین بخش موسیقی این همایش محمدرضا مقدم روی صحنه آمد و با گروه خود به اجرای برنامه پرداخت که جا دارد به محسن مهاجر، نوازنده هارمونیکا تبریک گفت چرا که بار دیگر ثابت کرد می توان حواس تمام شنونده ها را با هنرش به موسیقی جلب کند. در قسمت دیگری از این برنامه از علیرضا کهن دیری تقدیر شد و این را می توان مهمترین بخش این همایش دانست چرا که این هنرمند فروتن و دوست داشتنی، زحمت های زیادی برای موسیقی کشیده و سطح سلیقه مخاطب را بالا برده. جا دارد یک نشان منفی بزرگ بر پیشانی آن دسته عکاسان بچسبانم که تا ابد بر جای خود باقی بماند. وقتی کهن دیری مشغول دریافت هدیه اش بود، عکاسان عزیز مشغول عکاسی از «گلاب» بودند و نمی دانستند این آقا فعلا سر جایش نشسته اما کهن دیری به زودی از صحنه پایین می آید. از ماست که برماست!
نشان منفی برای امیرعباس گلاب و هیئت همراه!
اصلا برای به نشست می آیید؟ می خواهید دعوت را رد نکرده باشید یا خودنمایی کوتاهی کنید و بروید؟ نه تنها امیرعباس گلاب، بلکه عزیزان دیگری هم میان شعرخوانی شاعران سالن را ترک کردند. آه ای قشر فرهنگی بی فرهنگ که به نگاهی که از سمت هوادارانتان به شما افتاده بی توجهید. «فلانی رفت ما هم بریم دیگه …» این فرهنگی است که شما می سازید و شاید بهتر باشد بگویم این فرهنگی است که خراب می کنید. این قسمت از این گزارش تحلیلی- تفسیری جای مناسبی است برای نتیجه گیری اما نتیجه گیری در دل تمامی این گزارش جا گرفته و قسمت اعظم آن را به عهده خوانندگان می گذارم.
تَرک سالن به نشانه اعتراض/شیشه خانه خود را شکستید آقایان!
هوادار خود را دعوت می کنید و به هر دلیل که جای بحث بسیار دارد به برنامه خود نمی رسید یا کاری می کنید که نرسید و فرهنگسرا را ترک می کنید و حداقل فرصت دیدار مخاطب را هم می گیرید. این کانون اگر نباشد شما فرصت ندارید مخاطب خود را ببینید. وقتی پوستر نشست را در اینستاگرام گذاشتید و می گفتید «وااای مرسی آقای عزیزی که این فرصت رُ مهیا کردید هوادارامونُ ببینیم» چه کسی بودید و حالا که اتفاقات عجیب افتاده چه کسی؟ هر روز یک نفرید و از آب گل آلود ماهی می گیرید و خود را معترض جلوه می دهید! ابتدا به خودتان اعتراض کنید آقایان. سجاد عزیزی از جان و دل برای برگزاری این جلسات تلاش می کند. تمام دوستانی که در اینستاگرام خود عذرخواهی کرده اند باید حرف هایشان از مرز تخریب دور باشد.
کی بود کی بود من نبودم/این ناهماهنگی از کجا شکل گرفت؟
اولین دلیلش می تواند این باشد که کسی فکر نمی کرد این همه مخاطب به فرهنگسرا بیاید و آن هم مخاطبی که می توان صفت بی ملاحظه را به او نسبت داد. شاید اگر قسمتی از این مخاطبین وارد لابی فرهنگسرا می شدند و در طبقات جا می گرفتند بهتر بود و چندین بهتر بود دیگر می توان گفت. اما به نظر نگارنده بهتر است از حجم تبلیغات برای این نشست ها کم شود نه برای کمتر دیده شدن بلکه برای جذب مخاطب حرفه ای و نه عام.
سجاد عزیزی؛ تو محکومی به برگشتن
در این قسمت از گزارش می خواستم در خصوص کناره گیری سجاد عزیزی برای برگزاری کانون بنویسم اما وقتی«تو محکومی به برگشتن»، نام ترانه روزبه بمانی که خشایار اعتمادی آن را خوانده، به عنوان تیتر انتخاب شود دیگر جایی برای واژه چینی نمی ماند. آقای عزیزی تو محکومی به برگشتن پشت تریبون کانون ادبی زمستان.
منبع: اختصاصی موسیقی پارس