موسیقی پارس: سپند امیرسلیمانی از بازیگرانی است که باجدیت موسیقی را نیز دنبال میکند. او که از همان دوران کودکی موسیقی برایش جدی بوده، با آموزش ساز تنبک و دف این عرصه را تجربه کرده است.این بازیگر هم اکنون مشغول جمعآوری مجموعهای در قالب آلبومی با صدای خود است که در فضای مجازی در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
* شما را تاکنون به عنوان بازیگر میشناختیم. از کی و چگونه وارد عرصه موسیقی شدید و این مقوله چقدر برایتان جدی است و هم اکنون در چه مرحلهای هستید؟
موسیقی از زمانی برای من جدی شد که سازی که میزدم از قدو قواره من بزرگتر بود. من ساز تنبک را انتخاب کرده بودم و درکنارش نواختن دف را نیز فراگرفتم. بعد از آن نیز مدتها موسیقی تدریس میکردم و مدتی هم گیتار مینواختم. چون آن زمان خوانندگی میکردم درحد آکورد زدن بر روی گیتار تسلط داشتم. درواقع خیلی با این مقوله غریبه نیستم و اغلب سازها را میتوانم بزنم، مثل ویلون، عود، سازهای بادی و… و توانستهام از پس نواختن آنها بربیایم و این مقوله همیشه برایم از جدیت برخوردار بوده است.
موسیقی همیشه یکی از جدیترین مباحث زندگی من بوده و هست، در آن حد که موسیقی گوش کردن جزو برنامههای هر روزه من است. هیچکار دیگری نیست که من به صورت مداوم و هر روزه آن را انجام بدهم در حالی که موسیقی برایم اینگونه است. از وقتی یادم میآید تا همین امروز، هر روز ساز زدم، از چند سال قبل به خواندن هم فکر کردم اما بنا به دلایلی اتفاق نیفتاد. هر دفعه ماجرایی پیش میآمد که نمیشد و الان میتوانم بگویم شاید آن موقع زمانش نبوده و حالا وقتش شده است، پس برایم اتفاق افتاد. احتمالا الان بهترین زمان بوده است که من شروع کردهام و ابتدا ترانه «دل بده» که از ضربی خوانیهای قدیمی بود را برای مراسم چهلم آقای مرتضی احمدی اجرا کردم. این قطعه با استقبال خوبی از جانب مردم مواجه شد و همینطور رادیو و تلویزیون به دفعات آن را پخش کردند. به موازات آن قطعه «شب پاییز» را تولید و اجرا کردم که مهرماه منتشر شد و خدا را شکر که شنیده شد و فراتر از آنچه فکر میکردم از آن استقبال شد.
*یعنی فکر نمیکردید اینقدر با استقبال مواجه شوید؟
راستش فکر میکردم به شکل موقتی و موضعی مقابل آن گارد گرفته شود که البته این اتفاق نیز افتاد ولی خیلی کمتر از چیزی بود که فکر میکردم. طبق آمارهای به دست آمده از سایتها و دانلودهایی که شده است، درصد نارضایتی و مخالفت 20 به 80 بوده است. یعنی بیشتر مردم از شنیدن آن راضی بودهاند و این خوشحال کننده است.
*از اینکه پس زده شوید نترسیدید؟
مصرعی از یک شعر است که میگوید «گر مرید راه عشقی، فکر بدنامی نکن!» من عاشق موسیقیام و خیلی به این فکر نمیکنم که چه شده و چه خواهد شد و قرار است مردم بدو بیراه بگویند و… بیشتر از اینکه خودم را درگیر این چیزها کنم، به این فکر میکنم که کارهایی که دوست دارم و سالها برای آنها زحمت کشیدهام و به خوبی یادشان گرفتهام و تدریس میکردهام را به بهترین شکل ممکن از نظر خودم به سرانجام برسانم.
*این روزها موسیقی فضای خوبی ندارد. خیلی از خوانندگان، آهنگسازان و دست اندرکاران این عرصه همواره گلهمندند و عرصه را بر خود تنگ میبینند. برای اینکه در این عرصه دیده و شنیده شوید و اینکه به هرحال بازیگری هستید که به رغم کار حرفهای خود به این سمت و سو آمدهاید و نباید شکست بخورید، چه تمهیداتی برای این موضوع لحاظ کردهاید؟
اینکه بنشینم و فکر کنم که برای این کار باید چه تمهیداتی انجام میدادهام، راستش اصلا اینطوری نبود. من تصمیم گرفتم بخوانم و خواندم. البته اتفاقاتی نیز در این میان افتاد. من با علی اوجی که آشنا شدم، میدانستم ایشان از تهیهکنندگان موسیقی هستند. یک روز یک آهنگ ضبط شده با گیتار را که در موبایلش بود و رضا سوفیجی آن را اجرا کرده بود، به من داد و آن را شنیدم. از این قطعه خوشم آمد و نهایتا فکر کردیم که یک قطعه آرام، نه از نظر تمپو بلکه از نظر سر و صدا و… با یک شعر ساده منتشر کنیم. دوست داشتیم کاری آبرومندانه باشد چون من اصولا از به نمایش گذاشتن خودم و شوگذاشتن خوشم نمیآید. اگر به سابقه من در بازیگری هم نگاه کنید خواهید دید که اصلا با چنین چیزی موافق نیستم. فقط میخواستم کاری که میخوانم را اگر کسی میشنود، به عنوان یک شنونده حالش بد نشود. اگر هم حال کسی با شنیدن آن خوب نمیشود، حداقل کسی را ناراحت نکند.
*این اتفاق نیفتاد که حال کسی بد شود؟
خوشبختانه تا این لحظه ندیدم. تا جاییکه شاهد بودم از بازخورد مردم، پیامها، کامنتها و…. متوجه شدم که بیش از تفکر خودم از کارم استقبال شده است. آن کسانی که مخالف کار من بودهاند، بیشتر به این مبحث پرداختهاند که چرا کسی که سالها بازیگری کرده، سر از خوانندگی درآورده و به خود اجازه خواندن داده است. درصدی هم منتقد به کار من بودند که نقدشان را به دیده منت و به نظرشان احترام گذاشتم. تمامی این بازخوردها بود که باعث شد تا دوباره دست به تولید و اجرای قطعات جدید بزنم که قرار است آنها را به صورت تکآهنگ منتشر کنم و به دست علاقهمندان برسانم. بعد از این تک قطعات و انتشار آنها، آلبوم در اولویت قرار دارد که هم اکنون در مرحله تولید است.
*سبک و سیاق آلبوم چیست؟ آیا قرار است شما نیز مانند خیلی از خوانندگان دیگر کارهای تکراری کنید و هر آنچه تاکنون شنیدهایم را به گوشمان برسانید؟
«شعر پاییز» که پیش از این منتشر شد، اسلو راک بود. قرار نیست خودم را خیلی به این محدود کنم که این قطعه را اسلو راک اجرا کردم، قطعه بعدی باید راک باشد و همینطور قطعه بعدی پاپ و… چون بر این عقیده هستم که هر نوع موسیقی با هر سبک و سیاقی که دارد، مخاطب خاص خود را دارد. برایم خیلی مهم است که حال و هوای آنچه از نظر ترانه، چه محتوا و ملودی و ریتم به حال و هوای خودم نزدیک باشد و خیلی برایم مهم نیست که مثلا امروز پاپ بخوانم یا رگه و راک و… اینکه بخواهم صرفا خودم را محدود به چیزی کنم، اصلا در روحیهام نیست. من فراتر از اینها نگاه میکنم.
*فکر میکنید عرصه موسیقی، جایی برای مطرح کردن شما داشته باشد؟
این هم از موضوعاتی است که اصلا درباره آن فکر نمیکنم. بالاخره در هر کاری در زندگی باید پافشاری کرد. باید پافشاری کرد تا به چیزی که میخواهیم برسیم. درست است که در حال حاضر چند قطعه خواندهام و آلبومم در دست تولید است اما این دلیل نمیشود خودم را از نشر مردم، خواننده بدانم. اگر بخواهم آلبوم خود را منتشر کنم، طبیعتا قطعهای مثل «دل بده» که یکی از قطعات ضربی است در آن نمیگنجد. شاید چنین قطعهای را چند سال آینده دوباره اجرا کنم ولی بهواسطه آن نمیتوانم خود را خواننده بدانم. صرف اجرای یک یا دو قطعه کسی خواننده نمیشود. حتی هنوز خیلیها نمیدانند که من میخوانم. اما با توجه به آماری که از بازدید سایتها و دانلود آنها گرفته شد، بین 700 هزار تا یک میلیون دانلود داشتهام و دوستانی که در عرصه موسیقی فعالیت میکنند این آمار را خیلی خوب میدانند. شاید اگر به همین روال ادامه بدهم و همین مسیر را دنبال کنم، بتوانم به آینده موسیقی خود امیدوار باشم.
*پس آمدهاید که ادامه بدهید و قرار است خوب پیش بروید؟
اصولا من آدمی نیستم که با قاطعیت ادعا کنم من آمدهام که بمانم، یا من آمدهام که سلیقه مردم را عوض کنم، یا من آمدهام جریانسازی کنم، یا بگویم آمدهام سبک جدیدی ارائه کنم و… تنها کاری را که دوست دارم انجام میدهم و باتوجه به این، نهایت سعیام را میکنم تا به شعور مخاطب و سلیقه او توهین نکنم.
*با این حساب به دنبال کار متفاوت از آنچه تاکنون در بازار موسیقی شنیدهایم، نباشیم!
من یک چیز برای خودم در نظر گرفتهام و آن این است که همین قطعه «شب پاییز» من، ترانهای امیدوار کننده دارد. دوست دارم آهنگهای امیدبخش بخوانم نه موسیقی غمگین با اشعار واسوخت و فحش و بدو بیراه و… شاید من هم یک روز چنین ترانههایی را با موسیقی غمگین درکارنامه خود داشته باشم ولی الان سعیام بر این است که این کار را نکنم و شاید همین مساله بتواند ایجاد تفاوت کند. چون امروزه دنیای موسیقی پر از اشعار غمگین و ناامیدی و نفرت و… است و ملودیها همه غمگین و کمحوصلهاند. واقعا این روزها کار متفاوت انجام دادن در عرصه موسیقی اصلا کار راحتی نیست. اما میشود همان کارهایی که بارها شنیدهایم را با سازبندی و تنظیم خوب و متفاوت، شنیدنی و بروز کنیم.
امروزه تنظیمها هستند که ایجاد تفاوت و قطعات را از هم متمایز میکنند. به همین دلیل است که گاهی با ترانهای معمولی و ملودی معمولیتر مواجه میشویم، اما تنظیم خوب و بروز، آن را بالا برده است و همینطور برعکس! ترانهای بسیار زیبا با ملودی شنیدنی میشنویم که تنظیم آن را به نازلترین سطح ممکن رسانده است.
*قرار است شبیه چه کسی باشید و در این راستا چه کسی را الگوی خود قرار دادهاید؟ به تقلید فکر کردهاید؟
اصلا تقلید نمیکنم. سعی میکنم اگر قرار است در این داستان نیز مانند بازیگری پیش بروم، فقط شبیه خودم باشم. اگر بخواهم توضیح کلی بدهم، باید بگویم که به این فکر نکردهام که به دنبال سبک و سیاقی باشم و بگویم این سبک، متعلق به من است. سعی میکنم امضایم را درحال و هوای کاریام داشته باشم. مثلا وقتی اسم رضا یزدانی میآید، بلافاصله یک نوع موسیقی راک با مدل رضا یزدانی تجلی میشود، یا وقتی نام فرمان فتحعلیان را میشنویم ناخودآگاه به سمت موسیقی عرفانی و اشعار عارفانه و مولانا و… میرویم و همینطور مرحوم ناصرعبدالهی و علیرضا عصار و…
*ولی شما میگویید دوست ندارید اینگونه باشید.
شاید من هم جلوتر که بروم، به چنین جایگاهی برسم. منظورم این است که الان به این موضوع فکر نمیکنم که مثلا بروم در سبک راک یا پاپ و… کار کنم و یک چنین حرکتی بزنم. الان من در جایی هستم که قبل از هرچیز باید خودم را پیدا کنم. پس از آن میتوانم راحتتر تصمیم بگیرم که میخواهم چه باشم و چه نباشم و…
قرار نیست شبیه کسی بخوانم. من خود خودم هستم، هم صدایم صدای خودم است و هم هیچوقت پیش نیامده است که در هیچ زمینهای شبیه کسی دیگر کار کنم!
*بدتان میآید؟
بد آمدن جمله خوبی نیست، من اصولا سخت از چیزی بدم میآید. ممکن است صدایی سلیقه من نباشد اما خیلیها آن را دوست داشته باشند، من آنها را نیز گوش میکنم ولی درحد یک یا دوبار، و ترجیح میدهم صدای اورجینال آن را گوش کنم نه کپی دست چندمش را. هستند کسانی که شبیه دیگران خواندهاند و صدایشان شبیه کسی دیگر است که اتفاقا خوب هم هست ولی در سلیقه من نیست.
*فکر میکنید حضور در عرصه موسیقی و آشنایی با این حیطه، چقدر در روند بازیگری یک بازیگر تاثیرگذار است؟
من ماجرا را بزرگتر از این میبینم. من فکر میکنم هر بخش و هر دورهای از زندگی، ریتمی از موسیقی است. شما در جاهای مختلف زندگی میکنید و این کند و تند شدن ریتم، لحظات زندگیتان را تعیین میکند. خیلی نمیتوانم به این سوال پاسخ محکم بدهم و بگویم که این موسیقی در بازیگری چقدر به دردم خورده است و یا نخورده است. چون خیلی اتفاق قطعی نیست تا بخواهیم مدعی شویم کسی که موسیقی کار میکند، در بازیگری آدم موفقی است و بهتر از کسی است که موسیقی نمیداند. درواقع بازیگری بستهای است از تجمع هنرهای مختلف! ناگفته نماند که دانستن و اشراف داشتن به موسیقی در بازیگری لازم است ولی نمیتوان گفت کسی که با آن آشناست، نسبت به کسی که ناآشناست، برتری دارد.
*ولی تجربه نشان داده کسانی که موسیقی میشناسند در بازیگری موفقتر بودهاند. اصلا موسیقی به نظر من لازمه بازیگری است. بازیگر باید ریتم را بشناسد، با ملودی آشنا باشد، ضرباهنگ را بداند و…
بالاخره دانستن این چیزها مثل ضرباهنگ بهخصوص در تئاتر بسیارلازم و مهم است. وقتی یک بازیگر، ضرباهنگ و ریتم را بشناسد، طبیعتا بهتر از کسی بازی میکند که با این چیزها ناآشناست.
*به این فکر کردهاید چرا این روزها همه خواننده میشوند؟
من از جانب کسی نمیتوانم حرف بزنم ولی از طرف خودم میگویم هدف من از دنبال کردن موسیقی شهرت و کسب درآمد نیست. چون به اندازه کافی همه من را میشناسند و به اندازه کافی درآمد دارم. اصلا این چیزها برایم ملاک نبوده و نیست. من برای خوانندگی و برای موسیقی زحمت کشیدهام ولی اینکه چرا همه خواننده میشوند را من نمیتوانم پاسخ بدهم.
*موسیقی در ایران کجا ایستاده است؟
این هنر هم مثل بسیاری از هنرهای دیگر در کار بازی، تئاتر و… روی صحنه ضوابط و مقرراتی هست که باید آنها را رعایت کرد و حتی قبل از شروع باید مجوز گرفت و وقتی به مرحلهای رسید، آن را بازبینی میکنند و بعد مجوز نهایی صادر میشود. در موسیقی هم همین اتفاق میافتد که صد البته آسانتر هم نیست. حتی شاید در مورد موسیقی سختتر و پیچیدهتر باشد.
*در خوانندگی هم موفق میشوید؟
نمیدانم، من همیشه سوالهایی که مربوط به آینده است را نمیتوانم جواب بدهم. اما همه تلاشم را میکنم که به بهترین شکل ممکن کار کنم و اینکه بعد از آن چه خواهد شد و چه اتفاقی میافتد، دست من نیست! تا این لحظه که جامعه هنری و دوستانم از کارهای موسیقیام استقبال کردهاند، بقیه را نمیدانم چه واکنشی نشان دهند.
*از آلبوم پیشرو بگویید و اینکه با چه کسانی همکاری میکنید؟
فعلا من، علی اوجی و محمد خرمینژاد هستیم که فضای کاریاش را دوست دارم تا ببینیم بعد چه اتفاقی میافتد. اما چون خودم نوازنده سازهای کوبهای هستم و محمد خرمینژاد هم پرکاشنیست است، خیلی دوست دارم درکارهایم از سازهای کوبهای بیش از هر چیزی استفاده کنم و این بخش برجستهتر باشد.
*منتظر آهنگهای ساخته خودتان هم باشیم؟
من گاهی شعر مینویسم و گاهی هم روی برخی از آنها ملودی میگذارم ولی این دلیل نمیشود خودم را آهنگساز بدانم و وارد این حیطه شوم بلکه ترجیح میدهم فعلا و شاید تا سالها و شاید تا همیشه، کسانی را که متخصص این کارها هستند، دعوت به همکاری کنم. ترجیحم بر این است که ترانهسرای حرفهای ترانهام را بنویسد و آهنگساز حرفهای، بر روی آنها ملودی بنویسد و…
*فکر میکنید دخالت در امور مختلف، به کلیت کارتان لطمه بزند؟
نه، ولی خوب طبیعتا آنها کارشان را بهتر از من بلدند و من قصد دارم به بهترین شکل ممکن کارمان انجام شود پس از آنها کمک میگیرم. ضمن اینکه اگر الان بخواهم از ملودیهای ساخته شده توسط خودم استفاده کنم، همچنان دربرابرم گارد میگیرند که هنوز از گرد راه نرسیده، شعر و ملودی و همهچیز را خودش انجام میدهد.
*در آخر؛ چگونه چنین ریسکی را پذیرفتید که از جایی به جای دیگر بپرید و تجربهای با هزینه هنگفت داشته باشید؟
من از هیچجا به هیچجا نپریدهام بلکه من در دنیای موسیقی بودم و هم اکنون علنیتر شده است. خیلی مواقع در زندگیم بوده که بازی نکردهام اما ساز زدهام. با این همه موسیقی به قدری برایم جذاب است که اگر هم ریسک بزرگی باشد آن را به راحتی پذیرفته باشم.
منبع: صبا