گروه هوی متال سوئدی “ساباتان” در قطعه “Hearts Of Iron” از فتح فرانسه، استقرار در اروپای شرقی و نبرد در خاک روسیه میگوید. تمام اینها در آوریل 1945 رویاهایی کمرنگ بودند که بیشتر از تاریخ، وهم به نظر میآمدند. چه کسی تا سه سال قبل میتوانست باور کند که روزی، لشکر دوازدهم “هیتلر” پشت دروازههای برلین در انتظار دشمن بنشیند؟
برلین از هر چهار طرف تحت محاصره روسها و آمریکاییها بود و مسئله تنها به تاخیر انداختن شکست بود. “Walther Wenck”، فرمانده جدید و جوان لشکر دوازدهم که میدانست شکست در برلین قطعیست تصمیم گرفت. جای تلاش بیهوده برای خروج از برلین و دور زدن روسها که شهر را محاصره کرده بودند.
با سپاه تحت فرمانش گوشهای از شهر را ایمن کند تا راه فراری به سمت غرب برای شهروندان محاصره شده، افراد باقی مانده از سپاه نهم و لشکر خودش بسازد. این سرپیچی و تصمیم شجاعانه مجازاتی به جز محکومیت قطعی به مرگ نداشت. اما “والتر ونک” زنده ماند، همراه آخرین افراد از رود گذشت و جان حدود 250 هزار نفر را با سرپیچی کردن و انجام عملیات تخلیه انجام داد.
جنگ به پایان رسیده. همه چیز تمام شده. باید امنیت مردم عادی را برای گذشتن از رودخانه تامین کرد، تا آخرین نفر گردان ایستاد. “این نه درباره برلین است، و نه درباره رایش، درباره مردم است، کسانی که برایشان جنگیدیم. این مردم چه صلحی را میتوانند انتظار داشته باشند؟
“چه کسی موفق میشود از رود عبور کند، و چه کسی آن سوی رود را نخواهد دید؟ هیچ کسی به جز “Kriegsglück” (اقبال جنگ) پاسخ را نمیداند. ولی از آن سوی رود میتوان پایان این جنگ برلین در آتش و خاکستر، و پایان این جنگ خونین را تماشا کرد.
گروه ساباتان با الهام گرفتن از اتقاقات و حوادث جنگ جهانی دوم آن را از طریق ترانه و موسیقی به گوش نسل بعد این جنگ می رسانند. تا به مردم نشان دهند که چه کسانی و چگونه از خود گذشتگی کردند تا علیه ارتش هیتلر مقاومت کنند. این حماسه سرایی فقط مختص چنین هنرمندانی است.