از موسیقی به عنوان یک اکسیر بزرگ برای رسیدن به آرامش و همینطور منبعی برای تخلیه انرژی همواره نام برده اند. یعنی شنونده با هر سبک و سلیقه ای از موسیقی که زندگی می کند، بدنبال اتفاقی در پی آن خواهد بود.
عملا، موسیقی یک جریان است؛ جریان برخاسته از رفتار و هنجار جامعه و التیم برای بخش های جامعه است.
عشق، نفرت، حضور، غیبت، عبور، لذت و … از رفتارهای ملموس اجتماعی انسان هاست که به وسیله موسیقی می توان آن ها را قلقلک داد، حتی اگر به تمام آن نرسید.
اما امر مهمی در موسیقی مطرح است که به دو دسته ی نحوه تزریق به عموم و ارضاء عمومی از آن تقسیم می شود.
کشور ایران از دیرباز، مهد موسیقی های غنی و متنوع بوده به شکلی که علاوه بر سبک و سازهایی که از ملل مختلف بر فرهنگ ما تحمیل شده، در تمام قومیت هایمان، فولکلوریک های محلاتی و اصیل خاصی هم دیده می شود.
که همین بحث در گسترده و فراگیر بودن این هنر در میان مردمانمان از قدیم تا به امروز، چشمگیر بوده است.
اما به امروز می رسیم؛ به جایی که ۳ دهه از تغییر و تحول حال و هوای موسیقی ایران گذشته و تقریبا نزدیک به ۲۰ سال از اوج گرفتن موسیقی پاپ و تبدیل شدنش به سلیقه اول موسیقی مردم ایران می گذرد. در این میان همواره تصمیمات سلیقه ای مسئولین. مانع استفاده مخاطب به صورت مجاز از سایر سبک ها می شد. به شکلی که در اواسط دهه ۸۰ تا انتهای آن میل بیشتر مردم به سمت موسیقی اصطلاحا زیرزمینی می رفت، که بسیاری از تازه کار های اون دوران حتی در سبک پاپ، امروزه از صاحب نام های این شاخه در فعالیت رسمی هستند.
و همینطور از بخش های دیگری که می شود اشاره زد، موسیقی رپ در زیرمجموعه های مختلفش است که البته بسیاری می گویند این شاخه کاملا ریشه ای ایرانی داشته و حتی گه گاهی صحبت بر مجازشدن کامل ” گفت آواز” یا ” گفت آهنگ ” بود که البته هرگز به نتیجه قطعی تا به امروز نرسید. چه بسا در زمان هایی کاملا نقل تمام محافل ما ایرانی ها از هر سنینی، همین قطعات شده بودند.
از سبک های دیگر موسیقی که در دهه ۸۰ به شدت با مخالفت روبرو می شد می توان به شاخه های مختلف آلترنتیو یا راک اشاره کرد که مخاطبین خاص داشت و معمولا افراد عادی تمام احوالات این نوع موسیقی را با همان سبک راک می شناسند. این سبک هم با توجه به تلاش های فوق العاده عده ای از هنرمندان این سبک، زنده ماند و امروز ما شاهد فعالیت رسمی تعداد قابل قبولی از ستارگان این سبک در کشورمان هستیم.
اما نهایتا بعد از مدت ها که سبک های دیگر موسیقی فیوژن و تلفیقی، حتی یک دوره اوج گرفتن موسیقی اصیل و موسیقی الکترونیک، به راس سلیقه مردم آمد، امروزه به طرز عجیبی درگیر یک سندرم هستیم! که بیشتر دامن گیر موسیقی پاپ شده است؛
سندرمی از جنس افرادی که می دانند اشتباه می کنند اما باور ندارند.
در زمان حال، برخی از خوانندگان راه های تزریق موسیقی واقعی را به شریان های مخاطب گم کرده اند و دست به هر مسئله ای برای شیرین تر کردن خود و نه هنرشان می زنند.
عده ای با تغییر ظاهر و استفاده مدل های غربی ، که بیشتر البته ممکن است با این ترفند ها در صنعت مدلینگ که البته اگر در ایران به رسمیت شناخته شود، موفق شوند.
عده ای با هنجار شکنی، دل مخاطب را بدست می آورند و ای کاش از این استعدادشان برای داغ کردن تنور یک سیرک استفاده کنند. (( البته در رابطه با حرکات موزون لازم به توضیح است که: در اجرای صحنه ای، تمام پرفورمنس های استاندارد . البته قابل قبول با جامعه ایرانی .
هر آن چیزی که به خارج کردن یک کنسرت از حالت تک بعدی و صرفا خواندن قطعات کمک کند، همانند مصادیق جهانی آن، پسندیده خواهد بود. چه بسا که امروز خوشبختانه پرچم داران خوبی را در این زمینه در حال آزمون و خطا در موسیقی کشورمان داریم.))
عده ای دیگر با استفاده از تغییرات فاحش و دستگاه های تغییر صدا و افزایش افکت و فرکانس صدا از خود، خواننده می سازند؛ هرچند که امروزه در دنیای جهانیزه موسیقی، داشتن صدای خوب و قوی به تنهایی معیار اصلی خواننده خوب بودن نیست و همینطور به زعم بنده، صدای خوب بعد از تکنیک و تمرین، پرفورمنس و خلاقیت در رتبه چهارم معیار های یک خواننده خوب قرار می گیرد. اما به هر حال داشتن ملاک حداقلی برای صدای خوب، جزو ویژگی های کیفی مورد نیاز یک خواننده است. نه یکسری دوستانی که به قول استادی، اگر یک ساعت برق و الکتریسیته را از زندگی موسیقایی آن ها جدا کنیم، خواننده که هیچ، شغل دیگری هم هم نمی توانند داشتع باشند…!
و بسیاری از این نوع مثال ها که اگر حتی پای حرف خودشان هم بنشینی و بپرسی چرا موسیقی و ترانه مصرفی؟
پاسخ خواهند داد: سلیقه مردم…
و این پاسخ، گران ترین پشیمانی از انتخاب های غلط ماست، که نشان گر تمام خودم کردم که لعنت بر خودم های ماست…
اما نکته قابل بحث دیگر ترانه می باشد. روح یک اثر…
همان اندازه که یک اثر موسیقی با ملودی و تنظیم و اجرای خواننده قوت می یابد، این ترانه است که سر و شکل اثرمان را تشکیل می دهد و بر ذهن مخاطب اثر می کند.
کشور ما با این همه سال سابقه طولانی در عرصه ادبیات و شعر و غنا، امروزه در این عصر به مشکل بحث برانگیز ترانه برخورد کرده است و در همین میان است که بحث قبلی که سلیقه مردم را پیشوای اشتباه خود می کرد در همین باب هم تکرار خواهد شد به شکلی که در سال گذشته، یک خواننده کاملا با استعداد، اما کاملا کج سلیقه در انتخاب ترانه برای قطعات خود به شکل عجیب و غریبی که ترانه آن بیداد می کند که مرز های فاجعه باری را فرسخ ها جابجا کرده است، در یک نظرسنجی جایزه بهترین قطعه را از دست مردم می گیرد و چه بسا که تعداد همچین بد سلیقه هایی در امر ترانه اما شاید پر استعداد در مسائل دیگر، در بازار موسیقی امروز پاپ ما انگشت شمار نیستند… و همین انتخاب ماست و پاسخ عالیجنابان خواننده: سلیقه مردم…
ای کاش در این بحبوحه کمتر بدنبال مقصر و چرایی ماجرا بگردیم، بیشتر گوش بدهیم و بیشتر تحقیق کنیم و بدانیم در امر تولید و تهیه موسیقی از کدام رود باید سرچشمه گرفت که به غایت اصلی رسید.
قطعا در تمام کشورهای صاحب سبک موسیقی، افرادی هستند که در زمینه فروش و کنسرت و رکورد دانلود و… آمار و ارقامشان دست نیافتنی باشد، اما از همان نمونه داخلی اش اگر فقط یک روز مخاطبین زیر سن قانونی را از حق اظهار رای و… منع کنیم آیا باز هم آن فرد هنرمند بازاری جایگاهی در دل تمام افراد جامعه، خواهد داشت ؟!
مسئله آخر این که ما مردمانی فراموش کار هستیم. کاملا هر جریانی برای به بار رسیدن نیاز به مسیری دارد. البته نه حتما سالیان سال؛
حداقل راهی باشد که در آن پختگی حاصل از عبور و مرور مسیرش بیشتر . از زود و یک شبه پخته شدن به کمک عوامل پیش برنده دیگر باشد.
و اینگونه است که فقط با کمی تامل دقیق می توان دست یافت.در سال های اخیر که نردبان های ترقی و پیشرفت را صدای بلند موسیقی هنرمندان بازاری در ضبط ماشین مردم تعیین می کرد.
بعد از یکی دو سال همان ضبط ها و ابزار پخش ماشینی، آهسته آهسته صدای آن افراد را خاموش کرده. جایگزینان بازاری دیگری را آماده خواهند کرد.
و بنابراین تاریخ انقضای هر هنرمند را خود آن به کمک مخاطبش، تهیه کننده اش و هنرش تعیین می کند.
به امید این که استعداد های مرز و بوم ما، خودشان را به هر بهایی هدر ندهند.