موسیقی پارس-سام شرف زاده: متولد سال شصت و سه است و غیر از فعالیت در حوزه ترانه، در عرصه خبرنگاری هم فعالیت داشته. نام «میلاد افشین» را بیشتر در کنار اسم «نیکان»، آهنگساز و تنظیم کننده مشهور کشورمان دیده ایم و نتیجه همکاری این دو با استاد حسن شماعی زاده را می توان یکی از بهترین قطعاتی دانست که شماعی زاده در این سال ها منتشر کرده است. در ادامه خواننده گفت و گو با «میلاد افشین» خواهید بود که برای اولین بار پای مصاحبه می نشیند.
در ابتدا دوست دارم بدانم چرا پیش از این، همیشه به درخواست مصاحبه خبرنگاران جواب منفی داده اید؟
من شخصیت گوشه گیری دارم و بسیار خجالتی هستم. بعضی مواقع حرفی برای گفتن نبوده و این برمی گردد به زمانی که ترانه های زیادی از من منتشر نشده بود. من شما را می شناسم و می دانم روزنامه نگار حرفه ای و موفقی هستید و خوشحالم اولین مصاحبه ام را با شما انجام می دهم.
به گوشه گیر بودنتان اشاره کردید. کم کار بودن شما به همین گوشه گیری برمی گردد؟
کم کاری من به وسواسم برمی گردد. من خیلی وسواس دارم در نوشتن و همیشه یه چیزی که می نویسم اعتقاد دارم. هر چیزی نمی نویسم و دوست دارم ترانه پیامی داشته باشد یا اتفاقی در دل خود داشته باشد. همیشه سعی کرده ام به قلمم تعهد داشته باشم و نمی دانم به چه اندازه موفق بوده ام.
وسواس نیاز به مدریت دارد که لطمه ای به ترانه نزند.
به نظر من ترانه سرا باید بیشتر فکر کند تا بنویسد. لازم است ماه ها فکر کنیم تا بتوانیم چند ساعت بنویسیم. گاهی یک مصراع به ذهنم می رسد که در آن لحظه حس نوشتن ندارم و می ترسم اگر ادامه بدهم ترانه خراب شود. معتقدم که من نباید به دنبال ترانه باشم بلکه ترانه باید به دنبال من باشد.
ترانه های شما ساده اما عمیق است. چطور به این نقطه رسیدید؟
همه ما می نویسیم که مردم بشنوند. سلیقه های مختلف وجود دارند و بسیار سخت است برای سلیقه های مختلف بنویسیم و بهترین راه ساده نوشتن است اما عمیق و حاوی پیام.
ترانه «جوونی» که مدتی پیش منتشر شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت. قطعه ای که از هر نظر حتی ویدئو در سطح قابل قبولی قرار دارد. این اثر از کجا به این حد از کمال رسید؟
آقای شماعی زاده ملودی این قطعه را به من دادند و من شروع کردم به نوشتن روی ملودی که حدود سه ماه طول کشید. با وسواس عجیبی شبانه روز می نوشتم و با نیکان هم مشورت می کردم که بسیار به من کمک کرد و ایده به من می داد. ترانه به سرانجام رسید که سخت ترین قسمتش ترجیع بند آن بود. ملودی را بسیار دوست داشتم و نمی خواستم ترجیع بند یک عاشقانه ساده باشد و می خواستم یک اتفاق در دل داشته باشد و نوشتم « آدم بدونِ روح، می مونه روی آب، عادت کن هر شبُ، با من بری به خواب» . حدود یک ماه می نوشتم تا این بیت را انتخاب کردم و خواست خدا بود که این کار مورد پسند مخاطبین موسیقی قرار گرفت.
با آقای شماعی زاده از دو نسل مختلف هستید و این کار کردن را سخت نمی کرد؟ چطور به اتفاق نظر می رسید؟
در ابتدای همکاری تصور داشتم کار سخت خواهد بود اما با توجه به تفاوت دیدگاه هایمام راحت کار می کنیم و سعی می کنم به قول خود ایشان بی پروا ننویسم. ترانه هایمایم را با توجه به شرایط آقای شماعی زاده می نویسم.
از همکاری با نیکان چه چیزی برای خوانندگان این گفت و گو دارید؟
نیکان آهنگسازی بود که من را کشف کرد و اولین دستمزد حرفه ای ام را از او گرفتم. اولین همکاری ما با هم قطعه «روشن نکن» بود با صدای پوریا ساوجی که قبل از آن یک ترانه از من گرفته بود و گفت به کسی واگذار نکن و نیکان هنوز روی آن ملودی نساخته. در یک فیلم تلویزیونی هم با هم بودیم و تعدادی دیگر که چند قطعه از آن ها هنوز منتشر نشده اند. یک نکته را باید بگویم که خیلی ها به نیکان می گویند واروژان مدرن که این ظلم در حق نیکان است چرا که واروژان اسمی بود که بزرگ شد وآثار بسیار خوبی در تاریخ موسیقی به جا گذاشت شاید نیکان در سال های آینده تنظیم کننده بهتری باشد نسبت به واروژان.
برگردیم به آقای شماعی زاده. از آثار این هنرمند بزرگ که در این چند سال منتشر شده و ترانه آن را شما نسروده اید کدام را بیشتر دوست دارید؟
قطعه «هیاهو» واقعا من را تحت تاثیر قرار داد. بابک صحرایی با بیت های ترانه هایی که آقای شماعی زاده در موسیقی آن سهم داشته و مردم از آن ها خاطره دارند یک ترانه مستقل نوشته که من هم مثل دیگر مخاطبین از این اثر خوشم می آید. آشنایی من با بابک صحرایی بر می گردد به آلبوم «دونیمه رویا». صادقانه می گویم بابک صحرایی لایق جایگاه فعلی اش است و فردی که تقریبا با تمام خواننده های مطرح همکاری کرده قطعا آدم موفقی است.
ترانه ماندگار نسبت به تعداد آثاری که منتشر می شود بسیار کم است. فکر می کنید مشکل از کجا است؟
به نظر من ترانه سراها سه دسته هستند. ترانه سراهایی مثل اردلان سرفراز، شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی که آثار ماندگار زیادی دارند، دسته دوم ترانه سراهای نسل بعدی هستند که قلم خودشان را دارند و راه آن ها را نمی روند که اسم های شناخته شده ای هستند و دسته سوم افرادی هستند که از روی دستِ ترانه سراهای دسته دوم می نویسند. اگر کاری ماندگار نمی شود دلیل این است که یک ترانه سرا از عشق می نویسد اما عاشق نیست یا ترانه سرایی که با چند نفر رابطه احساسی دارد چطور می تواند یک عاشقانه ناب بنویسد! ترانه سراها از چیزی می نویسند که به آن اعتقاد ندارند. به نظر من کم هستند کسانی که ترانه می سرایند بلکه ترانه را می سازند.
اگر کارهای خودتان را بخواهید با هم مقایسه کنید قطعا به یک وجه اشتراک می رسید. آن وجه اشتراک در آثار شما چیست؟
من صادقانه می نویسم و سعی می کنم ترانه ای ننویسم که مخاطب با خواندن یا شنیدنش احساس بدی پیدا کند یا به اتفاق بدی برسد. مثلا من هیچ وقت برای خودکشی ترانه نخواهم نوشت چرا که ممکن است اثر بدی داشته باشد. اگر سیاه بنویسم امیدی در دل ترانه خواهم گذاشت.
در انتها چه صحبتی دارید؟
زیاد شده اند افرادی که کاغذ و قلمی دارند و دلنوشته ای را می نویسند و اسم شعر یا ترانه روی آن می گذارند و خود را شاعر و ترانه سرا می دانند. در موسیقی افرادی هستند که یک ماه است پشت کیبورد نشسته و یک پارتیتور نمی تواند بنویسد و اسم خود را آهنگساز می گذارد. اعتماد به نفس های کاذب و نبود سواد کافی موسیقی را به آشفته بازار بدل کرده. موج خوانندگی در خانم ها هم به راه افتاده و در آقایان هم نسبت به گذشته بیشتر شده. برای دیده شدن راه های بهتری غیر از خوانندگی هست. در مورد ترانه سراها این را هم بگویم که خیلی ها از فیس بوک و اینستاگرام ترانه سرا شدند. ما نسل کاغذ و قلم هستیم نه کیبورد و مانیتور.
منبع: اختصاصی موسیقی پارس